بسم الله الرحمن الرحیم يا
أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِي إِلى
رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً فَادْخُلِي فِي عِبادِي وَ ادْخُلِي جَنَّتِيانسان خلیفه ی خداوند بر روی زمین است و چون آیینه ای منعکس کننده صفات جلال و جمال ذات باریتعالی است. و هر چه این آیینه صیقلی تر باشد، ذات و روحش به صفات کردگار شبیه تر خواهد بود. و البته شرح اوصافش سخت تر و درک احوالش پیچیده تر خواهد گشت. از این رو برای توصیف رادمردی چون علی اکبر مسرور دولت آبادی هم زمان باید پنجره های بسیاری گشوده شود و این مرد عارف مسلک را از هر پنجره ای با منظری متفاوت به تماشا نشست و اینکه اگر من او را فقط در جایگاه پدری توصیف کنم مثل این است که چشم خود را بر روی خورشید بسته و او را فقط از یک روزنه ی کوچک به تماشا بنشینم. هر چند این روزنه نوری که در قالب پدر بر ما می تابید ما را سرمست خورشید عالم تاب می کرد.پدرمعارفی حق طلب،فرماندهی نستوه،جانبازی جان بر کف بود،او در مقام جهاد قلم و اندیشه، مرگ آگاهانه با واژه ها سر و سری عاشقانه داشت و دردمندیش را که منبعی الهی و آسمانی داشت در اشعاری که می سرود با سوز دل زمزمه می کرد. و در اغلب نوشته هایش یک نوع بی تابی و هجرت به سوی جایگاه ابدی موج می زد. پیشینه ی روستایی و آن گذشته ی پر از سادگی و پر از رنجش با بینش عمیق عارفانه اش گره خورده و مسلکی عارفانه را به بار آورده بود که مهمترین ثمره اش عدم تعلق به دنیا و اسبابش بود. دنیایی که شرق و غرب در آن بی معنی بود و فقط صراط المستقیم در آن معنا پیدا می کرد. پدرم اهل دنیا نبود و دلبستگی ای به دنیا نداشت و بر این اعتقاد بود که برای انسان چه سودی میتواند داش قداست قلم...
ادامه مطلبما را در سایت قداست قلم دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : safiiir بازدید : 0 تاريخ : جمعه 7 بهمن 1401 ساعت: 17:25